«كاغذبري» يا چنانكه مصطلح زمانهاي پيشين بوده،«قطاعي» يكي از هنرهاي دستي و كهن ايران زمين بودهكه در اين زمان كمتر كسي از تاريخچه و سرنوشت استادانآن آگاه است.
مهمترين و جالبترين ويژگي اين هنر در جنبة آذيني وآرايشي و چشمنوازي آن است. از اينرو در متن برخيقرآنها و ديوانها، از آغاز تا انجام هنر كاغذگري به انجامرسيده است كه نمونهاي از حد اعلاي حوصله و پركاري ودقت و ظرافت است.
مرحوم دكتر بياني سالها پيش يادآوري كرده بود كهيك مجله از قرآن كريم در كتابخانه «سركاري» رامپورهندوستان نگاهداري ميشود كه به لحاظ هنر قطاعي،كاري بيمانند و سخت شگفتانگيز است.
اما كاغذگري يا هنر قطاعي چيست، تاريخچه پيدايشآن به چه زمان ميرسد و چه هنرمنداني در اين زمينه بهعرصة وجود رسيدهاند و از همه مهمتر اين هنر چه تأثيراتياز كتاب آسماني قرآن گرفته است.
عمل و پيشة قطاع و آن خطاطي را گويند كه نخستابيات يا بيتي از نگاشتهاي را بر روي كاغذ الوان طرحميافكند و سپس آن را با دقت كامل از زمينه صفحه جداميسازد، به طوري كه اطراف و كرسيهاي خط هيچگونهخدشهاي پيدا نكند. آنگاه اين خط بريده شده را بر رويصفحهاي ديگر كه عموماً داراي لوني ديگر بوده است سوارميكند و ميچسباند، گاهي زمينه صفحه نخست كه خط رااز آن جدا كرده است، هم به مانند قطعه خطي ديگرمينمايد.1
«آصفي» به هنر قطاعي چنين اشاره دارد:
خطي كه يار تراشيده نو برون آمد
شد آصفي پيِ قطع تو جهت قاطع2
قابل ذكر است كه عمل قطاعي تنها در مورد خط معمولنبوده، بلكه در خصوص تصوير و نقش و نگاهها نيز رواجداشته است، چنانكه «عالي افندي» مينويسد: «فخريبروسوي» در قطاعي بينظير بود و در ترتيب باغچه وشكوفه و در قطع انواع ازهار... همه جا مقبول و مسلماست.»3
مرحوم آقاي يحيي ذكاء در تعريف خود از كاغذبريآورده است: «كاغذبري يكي از رشتههاي ظريف و دقيق وزيباي هنري است كه در آن هنرمند پس از طراحي رويكاغذ ساده يا رنگين، نقش را با مقراض (قيچي) يا كاردمخصوص (شفره) آنچنان با دقت و ظرافت از ميان كاغذدر ميآورد كه شكل اصلي خود را كاملاً نگاه ميداشت و باچسبانيدن آن بر زمينهاي به رنگ ديگر، خود را همچونقطعهاي خوش يا نقاشي زيبا نشان ميداد.4
قاطع به كسي ميگفتند كه قطاعي كرده است. عدهاي ازمذهبّان و كتابسازان كه در اين فن تسلط داشتند به ايننام خوانده ميشده و يا خودشان، خود را به آن منسوبميداشتهاند، مانند مولانا قاطعي مجلد.5
مرحوم ذكاء با پژوهشهايي كه دربارة پيشينه كاغذبريدر ايران انجام داده است، مينويسد: «چنين مينمايد كهتاريخ پيدايش اين هنر در ايران زمين از سدة نهم هجري،قمري فراتر نميرود يا بهتر بگوييم، پيشتر از اين تاريخ درنوشتهها نه از كاغذبري و كاغذبران ياد شده است و نهنمونهاي از آن به دست آمده است.» و اضافه ميكند كه درمقدمه گلستان هنر گفته شده «قطاعي از اواخر عهدسلطان حسين ميرزا يعني در آغاز سده دهم معمولگرديده» درحالي كه اين نظر به گفته مرحوم ذكاء درستنيست و در كتاب «سهم ايرانيان در پيدايش و آفرينش خطدر جهان» نيز نوشته شده: «در آغاز دولت صفويه، هنري نيزدر زمينة خوشنويسي ابداع شد و آن قطاعي بود و اين هنرچنين است كه هنرمنداني خطوط خوش را با مهارت ازكاغذ اصلي قطع ميكردند و روي كاغذهاي رنگينميچسبانيدند. اين هنر بيش از صد سال دوام نكرد و جايآن را رنگهنويسي گرفت» كه اين تاريخ ياد شده هم در موردسرآغاز تاريخ هنر كاغذبري و هم مدت دوم آن نادرستاست.»6
در «كتابآرايي در تمدن اسلامي» نيز آورده شده است:«كه اين هنر از اواخر عهد تيموريان رواج يافت و با توجه بهاين عمل در خصوص مرقعات و قطعات خط، نمونههايارزنده به وجود آمد.»7
با بررسي نمونهها و نامهاي زندگي كاغذبران، چنينپيداست كه رواج و گسترش اين هنر در ميان مردمشهرهاي هرات، تبريز و شيراز بيش از جاهاي ديگر ايرانبوده است، ليك درباره پيدايش اين هنر و سرچشمههايآن سه نظر ميتوان انگاشت.
1 - بنياد و سرچشمه كاغذبري از ساختن لعبتها يافيگورها و صورتكهاي چرمي و مقوايي هنر «سايهبازي»پديد آمده است و چون پيشينه اين هنر نمايشي در ايرانپيشتر از كاغذبري است، از اينرو آغاز تاريخ هر دو هنر راميتوان يكسان دانست.
2 - نظر دوم اين كه اين هنر نخست در ميان سازندگانجلدهاي «سوخت» پديد آمد و سپس هنري مستقلگرديده است و نخستين كاغذبران همان جلدسازانيبودهاند كه با استادي و ظرافت تمام، چرمهاي نازك را بانقشهاي اسليمي، گل و بوته، پرندگان و جانوران مشبكساخته، به روي زمينه روي و پشت جلدها ميچسبانيدند وسپس آنها را داغ زده، زرنگار و تذهيب ميكردند.
لازم به يادآوري است كه اتفاقاً هنر جلدسازي به شيوهسوخت به خصوص، مديون قرآن كريم بوده كه از قرنپنجم تا هفتم هجري در مرحله اول قرآن كريم و سپسكتب ديگر از موضوعات تجليد مجلدگران ايراني قرار گرفتهو اين آثار را صحافان در اين زمان با جلدهاي نفيس كهبرخي طلاكوب شده، يا انواع چرمها ميساختند و دورانشكوفايي و عظمت هنر تجليد و كتابسازي در ايران، دوقرن هشتم و نهم هجري است. در اين دوران در شهرهرات مركز خراسان به دستور شاهرخ فرزند اميرتيمور وفرزند وي بايسنقرميرزا كه هر دو از هنر خوشنويسي،صورتگري و صحافي بهره وافي داشتند، جمع كثيري ازهنرمندان در محافل علم و ادب و كتابخانه سلطنتي اينشهر گرد آمده بودند. اين هنرمندان آثاري زيبا از خود بهجاي گذاشتند كه بسياري از كتب مكتب هرات و سايرمكاتيب ايران با مجلدات نفيس و عالي كه با صنعتسوخت و بعداً با فنون لاكي و روغني نگارگري شده و دركتابخانهها و موزههاي سراسر جهان وجود دارند، از اينجملهاند. در اين ميان جلدهاي قرآن كريم چنان با جلال وشكوه از هنرهاي تذهيب عالي و نقوش ظريف گل و برگالهام گرفته كه نمونههاي خيرهكننده آنها حاكي از عشقسرشار و ايثارگري هنرمندان اين عصر ميباشد و در اينرابطه نقش كاغذبري در ايجاد اين مجلدات زيبا غيرقابلانكار است.8
در اين رشته هنرمندان بزرگي پديد آمده بودند كه نمونهكارهاي آنان در دست است و از ديده دقت، ظرافت،منبتكاري و زيبايي شگفتانگيز است و پيداست كهاينگونه جلدسازي، نخستين بار در تبريز و بغداد در دربارجلايريان پديد آمده، سپس در ديگر شهرهاي ايران رواجيافته است.
3 - سرانجام نظر سوم آن است كه كاغذبري از هنرديگري پديد نيامده، خود مستقلاً از سرزمين ديگري گام براين آب و خاك نهاد و مورد تقليد و اقتباس هنرمندانايراني قرار گرفته است و چون آغاز پيدايش اين هنر دركشور چين بسيار پيشتر از ايران است، از اينرو ميتوانگمان برد كه اين هنر از آن سرزمين به ايران نفوذ كرده ورواج يافته است، همچنانكه از سدة هفتم هجري، رابطهتاريخي ايرانيان و چينيها بيش از پيش گسترش يافته وبسياري از شيوهها و رشتههاي هنري آن سازمان در ميانايرانيان رواج گرفت و رفته رفته جزو هنرهاي بوميايرانزمين درآمد.
منابع فارسي و ايراني، اختراع خطبري را به دورانسلطان حسين بايقرا (878 - محرم 912 ه .ق) نسبتميدهند، ولي بيگمان پيشتر از آن زمان بوده است.9
نخستين هنرمند از ايرانيان كه در دوره كاغذبران از اونام برده شده، شيخ عبدالله كاتب هروي است. اين استادگذشته از خوشنويسي در رشته كاغذبري، نيز هنرمنديبلندآوازه بود و در اين زمينه، سرسلسله كاغذبران ايرانبهشمار ميآيد و چون، پيش از سده نهم هجري در نوشتههاو كتابها هيچ از «قطاعي» و «قطاعان» در ايران يادي بهميان نيامده است، از اينرو نميدانيم كه آيا او نخستينكسي است كه در ايران زمين به اين هنر دست يازيده يانخستين هنرمندي است كه نام او در رشتة كاغذبري برايما بازمانده است.
از هنرمندان و كاغذبران نيمه سده دهم هجريايرانزمين، «ميرقاسم مذهب» است كه گفته شده بههندوستان رفته و به دربار همايون و اكبر پيوسته بوده است.از اين هنرمند در نوشتههاي مربوط به نگارگران،خوشنويسان، مذهبان و قطاعان، كمتر ياد شده است.
سپهر مرگ او را سال 950 ه .ق نوشته كه درست نيست،زيرا اكبر پس از 963 ه .ق پادشاهي يافته است و اگر او درباراو را درك كرده باشد، بايد تاريخ مرگ او پس از اين سالهاباشد.
احمد سهيلي خوانساري نيز در ميان نوشتههاي خودزير عنوان «نامه صورتگران» ضمن ترجمه احوال سيدعليمصور چنين آورده است: «... چنانكه «مولانا قاسم مذهب»و «عبدالصمد مذكور» و «دوست مصور» در مسافرتهاملتزم ركاب بودهاند و پادشاه (اكبر) نزد آن جناب (سيدعلي)مشق تصوير ميفرمود...11».
هم او در مقدمه و زيرنويس گلستان هنر نيز دو بار از اونام برده است.12
از بريدههاي قاسم مذهب، يك قطعه بسيار ممتاز و زيبابه يادگار مانده است كه در آن نماد «شيرخدا،(مظهرالعجايب، اسدالله الغالب، عليبن ابيطالب) را درپيكر شيري كه از تركيب و نگارش واژههاي «ناد عليا مظهرالعجايب، تجده عونا لك في النوائب، كل هم و غمسينجعلي بولايتك يا علي يا علي يا علي» پديد آورده و بااستادي تمام بريده است كه اينك در مجموعه «هانسكرائوس» نگاهداري ميشود.
دكتر ارنست گرابه اين قطعه را در كتاب نگارههاياسلامي از سده يازدهم تا هجدهم شناسانيده است،13(نگارههاي اسلامي، ص 172)، ليك شيوه هنري آن را بهاشتباه «استنسيل» تشخيص داده و نيز نتوانسته نام قاطع وكاتب آن را دريابد و اكنون براي نخستين بار، اين شاهكاركاغذبري به نام برندهاش (قاسم مذهب) در كتاب هنركاغذبري در ايران تأليف مرحوم يحيي ذكاء معرفي ميشود.
رقم هنرمند در اين قطعه به شكل «قاطعه، كاتبه، قاسممذهب» پاهاي شير را پديد آورده و «سين» و «ميم» قاسمو واژه «مذهب» به طور چلپ نگاشته شده كه در يافتن وخواندن آن نياز به باريكبيني و آشنايي با «انگارهنگاري»دارد.
نمونه ديگري از همين سده متعلق به «علي قاطع» بههمان شكل و شيوه و آرايش پيكره شير قبلي، از مرقعي درمجموعه كتابخانه دانشكده ادبيات استانبول موجود استكه بيشترين برگهاي آن از بهترين خطهاي شاه محمودنيشابوري است و از ديده آرايش و تذهيب و جدولكشي ازشاهكارهاي آغاز دوران صفوي به شمار ميرود.
فرجامين قطعه اين مرقع، بريده پيكر مذهب شيرياست كه از عبارت «ناد عليا...» پديد آمده است. زمينهكاغذي كه اين بريده به روي آن چسبانيده شده، ساده وبيآرايش است، ليك پيكره شير در ميان مربع مستطيلي ازجدولهاي زرين قرار گرفته كه بيرون آنها اسليمي و گل وبرگهاي شاهعباسي زرين آرايش يافته است و يكي ازبهترين نمونههاي كاغذبري ايران است.
بنياد تبريزي از خوشنويسان و كاغذبران گمنام سدهيازدهم هجري است. مرحوم دكتر بياني دربارة او در احوال وآثار خوشنويسان آورده است:
«از خوشنويسان گمنام بود و به خط وي يك قطعهنستعليق گلزار چهاردانگ و كتابت خوش در كتابخانه مليپاريس است كه رقم دارد: «بنده آل علي بنياد تبريزي» واين قطعه به صورت نستعليق كتيبه شده، متن آن سورة«يس» از قرآن به خط غبار است كه رقم «عبدالله شهابي»دارد.»14
از ديگر كاغذبران اين دوره عليرضاي تبريزي است كهنمونهاي از بريدههاي او در هشت سطر از كاغذ نخوديرنگ بريده و به روي كاغذ فستقي چسبانيده شده و ميانسطرها نيز جابهجا، طلااندازي گرديده است. اين قطعه درموزه هنرهاي تزئيني تهران نگهداري ميشود. مضموناين بريده چنين است:
«سبحان ذي الملك والملكوت، سبحان ذي العزةوالعظمة و القدرة والكبرياء و الجبروت، سبحان الملكالحيّ الذي لايموت سبوح قدوس (ربّنا) ربّ الملائكة والروحيا مقلب القلوب والابصار يا خالق الليل والنهار»
«قاط... عليرضاي تبريزي 1051»
گمان ميرود كاتب و قاطع اين قطعه همان عليرضايعباسي تبريزي خطاط و خوشنويس معروف روزگار شاهعباس بزرگ صفوي و رقيب ميرعماد قزويني باشد. زيراشيوة خط اين قطعه بيشباهت به خط دو لوحة طلاييمشبك و كندهكاري شده از عليرضاي عباسي و قطعاتبازمانده از او نيست.
اگر اين نظر از سوي خطشناسان مورد تأييد قرار گيرد ونيز معلوم شود كه عليرضاي تبريزي حتماً تا اين تاريخ زندهبوده است، در آن صورت بايد گفت اين استاد خط، گذشته ازثلث و نستعليقنويسي، قطاعي نيز ميكرده است.
ميرزا محمدعلي قوچاني كه نخست تخلص «سكوتيخراساني» داشت و سپس به «سنگلاخ» معروف شد، ازچهرههاي شگفتانگيز سدة سيزدهم هجري ايران است.او مردي خوشنويس و هنرمند با ويژگيها و كوششها وكارهاي خاص خود بود. معروف و مهمترين آثار ميرزاسنگلاخ يك قطعه سنگ مرمر عظيم است به طول دو مترو هفتاد سانتيمتر و عرض يك متر و سي سانتيمتر كهسطح آن پوسيده از عبارات مختلف و متن اصلي آن يك«بسمالله الرحمن الرحيم» به قلم يكدانگ كتيبهاينستعليق خوش و تمامي خطوط و نقوش آن برجسته است وسنگلاخ آن را براي روي مرقد پيامبر اسلام آماده ساختهبود كه بنا به علل مختلف، امكان اين استفاده پيش نيامد.
«ميرزا محمدحسين يزدي» از كاغذبران چيرهدست واستاد سدة سيزدهم هجري ايران است كه متأسفانه اززندگي او آگاهي چنداني در دست نيست. قطعهاي ازبريدههاي او در مجموعه مهندس «عباس فردا» عبارتاست از بته جقهاي از كاغذ سفيد كه در ميان آن سوره «قدر»و سوره «فتح» بريده شده و دور جقه يا گل و بته آرايش يافتهو در زمينه آبي فيروزهاي چسبانيده شده و چنين رقم خوردهاست:
«عمل محمدحسين يزدي سنه 1272»
در قطعهاي از اين هنرمند متعلق به مجموعه كريمزادهتبريزي، سوره توحيد به قلم رقاع از كاغذ سفيدرنگ درزمينة مشكي كه فاصله حروف و حاشيه آن با گل وبرگهاي ظريف آرايش يافته است. تاريخ اين قطعه 1279ه .ق است و مهر قاطع با عبارت «نور چشم محمد حسين»در دو جاي آن زده شده است. هيچ يك از بريدههاي متعلقبه نويسنده، رقم و تاريخ ندارد، ولي از روي سنجش شيوهبرش و موضوع برخي از آنها با قطعه دكتر خسرو مرات،بيگمانيم كه قطعه همه از همين استاد يزدي است.
به جز اينها سه بريده از اين هنرمند نيز در سه مجموعهخصوصي در ايران و انگلستان نگاهداري ميشود كه يكياز آنها عبارت «يا ستار العيوب» به خط نستعليق جلي كهحاشية آن با برگهاي شبدري بريده و آرايش يافته است،ميباشد.
از كاغذبران سالهاي نخست سدة چهاردهم هجري،ابراهيم نامي است كه قطعهاي درشت از بريدههاي او كهتركيبي از «بسمالله الرحمن الرحيم» و «يا علي مدد» و«الله، محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين» با رقم و تاريخ«ابراهيم 1309» كه چندان هم استادانه بريده نشده است،در مجموعهاي خصوصي در تهران نگاهداري ميشود.«محمدمهدي شريف شريعتمداري از كتيبهنگاران وكاغذبران استاد سدة چهاردهم هجري داراي سه قطعهبريده به قطع بزرگ و كوچك كه پيش از اين در مجموعهمحمدعلي مسعودي بوده است با شرح: قطعه بريده به قلمنستعليق «يا كاشف الغم...»، همچنين قطعه بريده باعبارت «بسمالله الرحمن الرحيم، اللهم يا فارج، صلوات اللهعلي فاطمه وابيها و بعلها و بينها» در مجموعه استادغلامحسين اميرخاني، قطعهاي بريده «و ان يكادالذينكفروا...» به قلم شكسته نستعليق به روي زمينة مشكي،قطعهاي به خط نستعليق ششدانگ عالي در سه سطر باعبارت «قال يقول الله عزوجل ولاية عليبن ابيطالب...»،قطعه خط نستعليق جلي با نام چهارده معصوم از كاغذمشكي به روي مقواي زمينه قهوهاي روغن خورده درمجموعه مرحوم رضا مافي نگارگر و خوشنويس معاصر(پيكره 34 س)، قطعه خط نستعليق جلي بريده به رنگ زردبا عبارت «ناد عليا...» به روي كاغذ زمينه سرمهايروغنخورده بيرقم با تاريخ 1310 ه .ق در مجموعهمرحوم رضا مافي (پيكره 35 س)، قطعه خط نستعليقدرشت بريده از كاغذ نخودي رنگ بر زمينه قهوهاي بهمضمون «سلام علي ابراهيم» در مجموعه مستوفي مديركتابفروشي مستوفي و از همه جالب توجهتر، بريدهاي از اينهنرمند است كه به مدلول بيت:
بر صفحه چهرهها نوشتست خدا
از روز الست يا علي الاعلي
كه در دو سوي قطعه نوشته شده، از تركيب «يا حق» و«علي الاعلي» به خط توأمان مشكي به طور قرينهسازي وچپ و راست يا معكوس بريده و به روي مقواي زمينهنخودي رنگ به شكل چهره آدمي چسبانيده شده است (پ20، 21، 22/1).
چنين پيداست كه در ميان كاغذبران ايران براي نشاندادن استادي و چيرهدستي گاهي سابقهاي برگزار ميشدهاست و ضمن سرودن اشعار فيالمجلس بايد آن راكاغذبري ميكردند و با سليقه در زمينهاي ميچسباندند و بانظر داوران برنده و شايد پاداش و جايزهاي نيز دريافتميكردند.
ميرزا احمد تهراني از فرجامين كاغذبران شناخته شدهسده چهاردهم از قرار با يكي از رقيبان و همگنان كاغذبرچنين سابقهاي را انجام داده و قصيدهاي سروده، بريده وچسبانيده بود كه ايشان قطعه بريده رقمداري از كاغذسياهرنگ به خط نستعليق مركب از نامهاي «الله، محمد،علي، فاطمه. حسن و حسين» دارد كه از تركيب نامها،چهرة آدمي پديد آورده شده و در مجموعهاي خصوصي درتهران نگهداري ميشود.
از جمله اين كاغذبران «عبدالحسين هزارجريبي» استكه قطعهاي بريده از سورة «حمد» در مجموعه خسروزعيمي در تهران، از ايشان با تاريخ 1307 ه. ق وجود دارد.
رقم اين كاغذبر در پايان قطعه به صورت «اقل الطلبهعبدالحسين ساكن هزارجريب سنه 1307 قيد گرديده وپيكره آن در اين كتاب به چاپ رسيده است. (پيكره 39س)
غير از اين موارد، در موزه هنرهاي تزئيني تهران يكقطعه بريده با مضمون «سلام علي المرسلين» به خطنستعليق درشت، بريدهاي با كاغذ مشكي در زمينه كاغذنخودي رنگ، دعاهايي به خط نسخ و جدول و گل و برگ(پيكره 47 س) وجود دارند كه متأسفانه از نام برندههايآنها ناآگاه هستيم.15
ابزارهاي كاغذبري بسيار ساده و انگشتشمار هستند ازجمله كاغذ، ساده يا رنگين، مقراض يا قيچي، كارد كوچكو يا كارد و گزنهاي ويژه پوستبري «شفره»، قلمهايفلزي گوناگون، پيش تخته و مقوا.16
مهمترين و جالبترين ويژگي بريدهها در جنبة آذيني وآرايشي و چشمنوازي آنهاست. در برخي از كتابهايدستنوشت، چند برگ از آغاز و انجام كتاب را به جاينگاشتن شمسه، ترنج، سرلوح و خاتمه با بريدههايي ازكاغذهاي رنگين ميآراستند، ضمن برخي از قرآنها وديوانها از آغاز تا انجام با خط بريده ريز چيده و چسبانيدهشده كه نمونهاي از حد اعلاي حوصله، پركاري، دقت وظرافت است. مرحوم دكتر بياني، سالها پيش به مرحومذكاء يادآوري كرد كه يك مجلد از قرآن كريم كه همهحرفها، آيهها و سورههايش از كاغذ بريده و بر زمينه سرخرنگي چسبانيده شده، در كتابخانه سركاري رامپورهندوستان نگاهداري ميشود كه كاري بيمانند و سختشگفتانگيز است.
گاه برخي از دعاها، حديثها، كلمات قصار، شعرهايپندآموز، نامهاي پيامبران و امامان و مقدسان را برايپيشديده داشتن يا تيمّن و تبرك، قطعه كرده باآرايشهاي ديگر از ديوار اتاقها ميآويختند و يا آنها را دررده قطعه خطهاي خوش استادان خط در مرقعها صحافيكرده، نگاه ميداشتند.17
مرحوم ذكاء در كتاب خود مينويسد: «با همه پيدايشهنر كاغذبري در سده نهم هجري در ميان ايرانيان و رواجآن در اين سرزمين، متأسفانه از همان آغاز در سنجش باهنرهاي ديگر به اين هنر ظريف توجه لازم مبذول نگرديدو با وجود هنرمندان چيرهدست و ماهر، شماره كار آنها اندكو نمونه كارها و بريدههايشان قليل است، چون كاغذبري راگونهاي بازي كودكانه يا در رده هنرهاي دستي توده مردمميشمردند و بزرگان و هنرشناسان زمان، چنانكهميبايست از آن پشتيباني و حمايت نكردند، ناچار در اثربيتوجهي و نداشتن انگيزه براي هنرمندان اين هنر كمكماز ديدهها افتاده و فراموش گرديد.18
1 - كتابآرايي در تمدن اسلامي، ص 710
2 - ديوان خطي، ورق 49 ب
3 - مناقب هنروران، ص 104
4 - هنر كاغذبري در ايران (قطاعي)، ص 1
5 - مناقب هنروران، ص 103
6 - هنر كاغذبري در ايران (قطاعي)، ص 103
7 - كتابآرايي در تمدن اسلامي، ص 710
8 - جلدها و قلمدانهاي ايراني
9 - هنر كاغذبري در ايران (قطاعي)، صص 4-2
10 - درباره كاغذبران ايران از كتاب هنر كاغذبري درايران (قطاعي)، صفحات 9 تا 85 استفاده گرديده است
11 - اين مطلب را سهيلي از جمعالخواص صادقينقل كرده است
12 - گلستان هنر، صص 41 و 140
13 - نگارههاي اسلامي، ص 172
14 - احوال خوشنويسان، ج 1، ص 101، ج 4، ص 79
15 - هنر كاغذبري در ايران (قطاعي)، ص 88
16 - همان منبع، ص 145
17 - همان منبع، ص 151
18 - همان منبع، ص 4
1 - ذكاء، يحيي، هنر كاغذبري در ايران (قطاعي)،مجموعه هنر، تهران، 1379
2 - احساني، محمدتقي، جلدها و قلمدانهاي ايراني،اميركبير، تهران، 1368
3 - هالدين، دانكن، صحافي و جلدهاي اسلامي،هوشآذر آذرنوش، سروش، 1366
4 - مايل هروي، نجيب، كتابآرايي در تمدن اسلامي،بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد،1372
5 - احمد منشي قمي، قاضي، گلستان هنر، تصحيحاحمد سهيلي خوانساري، تهران، 1352 ه. خ
6 - افشار، صادقي بيگ، تذكره مجمعالخواص (به زبانتركي جغتايي)، ترجمه عبدالرسول خيامپور، تبريز، 1327ه.خ
7 - بياني، مهدي، احوال و آثار خوشنويسان(نستعليقنويسان)، ج 3-1، دانشگاه تهران، 1345
8 - عالي افندي، مصطفي، مناقب هنروران، ترجمهتوفيق سبحاني، تهران، 1369
منبع تصاوير، كتاب هنر كاغذبري در ايران (قطاعي)تأليف يحيي ذكاء ميباشد.